وجه تسمیه وبلاگ

                          به نام خدای جهان آفرین

         با سلام خدمت شما خوبان همراه...

  لازم می دانم که درموردعلت  نامگذاری  وبلاگ  نکات زیر رابه آگاهی برسانم:

       "چیا" در زبان کردی به معنای کوه بلند است که مورداستفاده دامداران چادرنشین قرار میگیرد.

     "قشقی"به فتح حروف ( ق) و( ش)  اسم کوه بلندی درجنوب قوچان بوده که روستای کتلردر دامنه آن قرار گرفته که منطقه ییلاقی زیبای است.

       از آنجای که اینجانب نیز درنوروز ۱۳۵۰ در این روستا متولد شدم وکرد زبان بوده وعلاقه مند به حفظ آداب ورسوم اجدادی خود می باشم این نام را برای وبلاگ خود برگزیدم باشد که درسایه لطف ایزد منان وبا همفکری ومساعدت شما یاران هنرمند وعالم بتوانم به اطلاعات اندکم در تمامی زمینه ها بیافزایم .

       در پایان عاجزانه از تمامی شما خوانندگان گرامی این  وبلاگ خواهشمندم با ارسال نظر وانتقاد وسایر مطالب مرا در این راه یاری فرمایید.  

                                                                باتشکر فراوان

داستانک دوم

ارزيابي عملكرد


    پسر كوچكي وارد مغازه اي شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد و بر روي جعبه رفت تا دستش به دكمه هاي تلفن برسد و شروع كرد به گرفتن شماره مغازه دار متوجه پسر بود و به مكالماتش گوشمی داد : پسرك پرسيد: خانم، مي توانم خواهش كنم كوتاه كردن چمن هاي حياط خانه تان را به من بسپاريد؟

زن پاسخ داد: كسي هست كه اين كار را برايم انجام مي دهد !
پسرك گفت: خانم، من اين كار را با نصف قيمتي كه او مي دهد انجام خواهم داد!
زن در جوابش گفت كه از كار اين فرد كاملا راضي است.
پسرك بيشتر اصرار كرد و پيشنهاد داد: خانم، من پياده رو و جدول جلوي خانه را هم برايتان جارو مي كنم. در اين صورت شما در يكشنبه زيباترين چمن را در كل شهرخواهيد داشت.
مجددا زن پاسخش منفي بود.
پسرك در حالي كه لبخندي بر لب داشت، گوشي را گذاشت.
مغازه دار كه به صحبت هاي او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: پسر...، از
رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اينكه روحيه خاص و خوبي داري دوست دارم كاري به تو بدهم.
پسر جواب داد: نه ممنون، من *فقط داشتم عملكردم را مي سنجيدم*. من همان كسي هستم كه براي اين خانم كار مي كند.
*آيا ما هم ميتوانيم چنين خود ارزيابي از كار خود داشته باشيم ؟*

داستانک اول

داستان كوتاه:

مردی در ساحل رودخانه‌ای نشسته بود كه ناگهان متوجه شد مرد دیگری در چنگال امواج خروشان رودخانه گرفتار شده است و كمك می‌طلبد. داخل رودخانه شد و مرد را به ساحل نجات آورد، به او تنفس مصنوعی داد. جراحاتش را پانسمان كرد و پزشك را به بالینش آورد. هنوز حال غریق جا نیامده بود كه شنید دو نفر دیگر در حال غرق شدن در رودخانه‌اند كمك می‌خواهند. دوباره به رودخانه پرید و به زحمت آن دو نفر را هم نجات داد. اما پیش از آنكه فرصت پیدا كند صدای چهار نفر دیگر را كه در حال غرق شدن بودند، شنید. بالاخره آن مرد آن قدر قربانی نجات داد كه خودش خسته شده و از پا افتاد. ولی صدای فریاد كمك از طرف روردخانه قطع نمی‌شد. كاش این مرد خیرخواه چند قدمی به طرف بالای رودخانه می‌رفت و متوجه می‌شد كه دیوانه‌ای مردم را یكی‌یكی به آب می‌اندازد. در این صورت این همه انرژی صرف نمی‌كرد به جای رفع معلول به مبارزه با علت می‌پرداخت و جان افراد بیشتری را نجات می‌داد.

خانم دکتر قمر آریان ،  بانوی محقق و نویسنده ی قوچانی همسر دکتر غلامحسین زرین کوب

 

 

خانم قمر آریان از نخستین فارغ‌التحصیلان زن از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، از نخستین استادان دانشگاه زن در ایران و نیز از اعضای شورای عالی علمی دایره‌المعارف بزرگ اسلامی بود.

قمر آریان در سال ۱۳۰۱ در شهر قوچان به دنیا آمد، شهری که به گفته خودش، در آن زمان مدرسه دخترانه نداشت.  پدرش که از معتبرترین مردان شهر بود،برای رفتنش به مدرسه  تصمیم گرفت مدرسه‌ای دخترانه تاسیس کند .قمر آریان تا ششم دبستان را در این مدرسه خواند و بعد سه کلاس اول دبیرستان را در طول یک سال با معلم سرخانه گذراند و برای امتحان کلاس نهم به همراه خواهرانش به مشهد فرستاده شد. سپس برای دو سال در دانش‌سرای مقدماتی دختران مشهد ماند و تدریس کرد و همزمان به تحصیل در کلاس ششم ادبی در همین دانش‌سرا مشغول شد.

اما امتحانات کلاس ششم ادبی و علمی در تهران برگزار می‌شد و پدر مجبور شد قمر را به ‌شهر تهران بفرستد و از آن جایی که قمر موفق شد تا در امتحانات سراسری مقام دوم کشوری را کسب کند، پدر اجازه داد تا همراه با برادرانش در تهران بماند و درس بخواند. آریان در سال ۱۳۲۷ توانست لیسانس خود را از دانشگاه تهران بگیرد،و فوق‌لیسانس و دکترایش را نیز در همین دانشگاه بخواند تا سرانجام پس از ۱۰ سال، در سال ۱۳۳۷، با اخذ مدرک دکترای ادبیات فارغ‌التحصیل شد.

قمر آریان در سال‌های ورودش به دانشکده با عبدالحسین زرین‌کوب آشنا شد ودر سال ۱۳۳۲ با هم ازدواج کردند و تحصیلات خود را در مقطع دکتری نیز ادامه دادند.سال‌های بسیاری را همراه با همسرش در هند، چندین کشور اروپای و عربی و لبنان گذراند.

قمر آریان در دانشکده از محضر استادانی چون بدیع‌الزمان فروزان‌فر، علی‌اصغر خان حکمت، جلال همایی، محمد معین و ذبیح‌الله صفا بهره برد، کسانی که در زندگی‌اش نقش تعیین‌کننده‌ای داشتند.

مهمترین آثار خانم آریان عبارتند از:

۱. کمال الدین بهزاد (تحقیق در احوال و آثار بهزاد در محیط هرات عهد شاهرخ)، انتشارات هیرمند
۲. چهره مسیح در ادب فارسی؛ انتشارات سخن.
۳. ترجمه کتاب شرق نزدیک در تاریخ (یک سرگذشت پنج هزار ساله اثر پروفسور فیلیپ حتی استاد سابق دانشگاه پرینستون)، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب
۴. ترجمه بخشی از کتاب جهان اسلام اثر برتولد اشپولر از انتشارات امیرکبیر

۵.کتاب «زن در داستان‌های قرآن

۶.ترجمه کتاب «شرق نزدیک در تاریخ، یک سرگذشت پنج‌هزار ساله»

۷. ترجمه کتاب«جهان اسلام» نوشته برتولد اشپولر اثر

قمر آریان ده‌ها مقاله نیز برای مجلات مختلف نظیر یغما، سخن و مهرگان نوشت. او همچنین یک دوره یک ساله نیز سردبیری "راهنمای کتاب" را بر عهده داشت.

قمر آریان که دربیست وششم فروردین ۱۳۹۱به دیار باقی شتافت از برجسته‌ترین زنان تحصیل‌کرده ایرانی بود که خدمات تحقیقی و پژوهشی بسیاری ارائه داد، ویار همیشگی مردی بود که برای سال‌های سال از وزنه‌های تاریخ و فرهنگ ایرانی باقی خواهد ماند.

یادشان گرامی باد.

 

اولین زن کرمانج درناسا

 یک زن کرد کرمانج برای اولین بار عضو سازمان فضانوردی آمریکا شد. زینب کوربان اهل کردستان ترکیه است . وی در 9 سالگی به انگلستان رفته و به گفته خودش همیشه آرزو می کرد روزی فضانورد شود و حال زمینه تحقق آرزویش فراهم شده است.

زینب کوربان در مصاحبه ای ضمن اشاره به توانمندی زنان کرمانج می گوید : به زبان مادری ام افتخار می کنم و برای مقابله با سیاست های ضد کردی ترکیه باید جامعه جهانی را آگاه کرد. زینب کوربان کردی را خیلی سلیس و روان می نویسد، می خواند و صحبت می کند. وی استاد برجسته دانشگاه آکسفورد انگلستان نیز است.

 

 

دانشمندان ایران باستان

 

                              اسامی دانشمندان ایران باستان

 

اين اسامی شامل ریاضیدانان، دانشمندان و مخترعان قبل از اسلام و ابتدای ورود اسلام به ايران است.

آرتاخه : دوره‌ی هخامنشی، « زمان خشایارشا » مهندس و سازنده‌ی کانال آتوس

ابولؤلو ( پیروز نهاوندی ) : هنرمند، صنعت گر و سازنده‌ی آسیاب‌های بادی و قاتل عمربن خطاب

استانس : دوره‌ی هخامنشی، شیمیدان و استاد دموکریتوس   

اسکیلاس : دوره ی هخامنشی، « زمان حکومت داریوش _ از سال 446 تا 486 ق.م » _ دریانورد و کاشف و مهندس سازنده‌ی قنات

برازه : دوره‌ی ساسانی، « زمان فرمانروایی اردشیر _ 226 تا 241 م » مهندس و احیا کننده‌ی شهر فیروزآباد  در فارس

برانوش : دوره‌ی ساسانی، سازنده‌ی شادروان شوشتر

بویر اندا : دوره‌ی هخامنشی، « زمان خشایارشاه » مهندس

جهن برزین : دوره‌ی ساسانی، سازنده‌ی تخت طاقدیس

ستاسپ : دوره‌ی هخامنشی، « زمان حکومت خشایارشاه از سال 486 تا 521 ق.م » دریانورد و کاشف

شیده : دوره‌ی ساسانی، سازنده‌ی کاخ خورنق

فرغان : دوره‌ی ساسانی، سازنده‌ی طاق کسری 

و...................

زنان ومردان دانشمند معاصر ایرانی

برخی ازدانشمند معاصر ایرانی در جهان امروز


پروفسور بیژن داوری : معاون ارشد شرکت مشهور IBM

حسین اسلامبلچی : رئیس شرکت مخابرات امریکا  IT & t

فرزاد ناظم : مدیر فنی سایت جهانی یاهو

امید کردستانی : معاون ارشد گوگل و از بنیانگذاران موتور جستجوگر گوگل

پییر امیدیار : موئسس و رئیس شرکت EB از بنیانگذران تجارت الکترونیک جهان

پروفسور لطفی زاده  : استاد دانشگاه آمریکا - پدر منطق فازی - کامپیوتر هوشمند -

بنیانگذار نسل سوم کامپیوتر در جهان

محمد شعبانی  : رئیس شرکت اطلاعات سیسکو در سن هفده سالگی

فرهنگ فلاح : فوق لیسانس فیزیک در سن سیزده سالگی

ایمان ضیابری : مسلط به چهار زبان مهم دنیا -جوانترین خبرنگار فارسی در جهان

رضا کهلولی : برترین مخترع جهان در سال 2005 در سن هقده سالگی

علیرضا خسروی : هفده ساله کاشف پمپ قلب مصنوعی

دکتر نادر نجفی :  مخترع سنجشگر فشار خون به اندازه دانه برنج

دکتر نصرت الله نزاکت گو : پیوند کبد از زنده به زنده از مادر به فرزند برای نخستین بار در خاورمیانه

پرفسور مجید سمیعی : رئیس جراحان مغز جهان در آلمان

استاد محمد رضا شجریان : دارنده مدال پیکاسو از سازمان یونسکو......

پروفسور محمد جمشیدی : مدیر برنامه های داخلی ایستگاه فضایی ناسا

دکتر فیروز نادری : مدیر برنامه اجرایی سیاره مریخ در ایستگاه فضایی ناسا

فریار شیرزاد : معاون وزرات بازرگانی امریکا- دستیار ریاست جمهوری امریکا

پروفسور علی جوان : بنیانگذار لیزر گاز- دارنده مدال استوارت- جان هرتز - فردریک آیوز

حمید عظیمی : عضو ارشد شرکت اینتل در امریکا

بهرام مهذبی : مدیر شرکت مایکروسافت در سال 2000 دبی

قاسم اسرار : عضو هیات مدیره ایستگاه فضایی ناسا

بیژن پاک زاد : یکی از بزرگترین سازندگان عطر و طراحی لباس در جهان

نادر مدانلو : رئیس نخستین شرکت خصوصی پرتاب ماهواره در امریکا

خانم صبا ولد خانی : برنده جایزه جوانترین کاشف جهان 

فرح کریمی : عضو پارلمان هلند

خانم کریستین امانپور : ریاست یکی از بخشهای بزرگ خبرگزاری س ان ان

خانم مریم کامکار : مدیر موئسسه نرم افزاری سوئد

خانم انوشه انصاری : رئیس موئسسه تکنولوژی شرکت مشهور تل کام و نخستین زن مسلمان و ایرانی جهان که به فضا سفر کرده است

خانم کتیا فلک شاهی  : مدیر شرکت مشهورNEA

خانم آزاده تبارزاده : دانشمند ایستگاه فضایی ناسا

خانم آزیتا ولی نیا : استاد فیزیک دانشگاه امریکا - عضو پژوهشگران ناسا

خانم ماریا خرسند : رئیس شرکت اریکسون

توکا نیستانی : انیمشین ساز کارتونهای بین المللی

ریشه وپیشینه شب یلدا درفرهنگ ایران

شب یلدا

 

شب یَلدا یا شب چِله آخرین شب آذرماه، شب پیش از نخستین روز زمستان و درازترین شب سال است. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام آن را مبارک می‌دارند و این شب را جشن میگیرند.

این شب در نیم‌کره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن شب به بعد طول روز بیشتر و طول شب کوتاه‌تر می‌شود.

ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر میشوند و تابش نور ایزدی افزونی می‌یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می‌خواندند و برای آن جشن بزرگی بر پا می‌کردند.

  

پبشینهٔ جشن

یلدا و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت باستانی است و پیروان میتراییسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار می‌کردهاند. در این باور یلدا روز تولد خورشید و بعدها تولد میترا یا مهر است. بسیاری بر این باورند که ریشهٔ پاس‌داشت شب چله میراث قوم کاسپیان‌ است. کاسپ‌ها از اولین اقوام آریایی هستند که وارد ایران شدند.ان‌ها مردمانی با چشم‌های کبودرنگ و موهای بور بودند که ابتدا در گیلان امروزی سکنی گزیدند و پس از چندی به نقاط دیگر ایران مهاجرت کردند. کاسپ‌ها قوم نیرومندی بودند و تمدن توانمندی را پایه‌گذاری کردند. از جمله تمدن‌های آبی (Hydraulic Civilizations) که می‌توان از زیگورات چغازنبیل، آسیاب‌ها و قنات‌های دزفول و شوشتر به‌عنوان آثار باقی‌مانده از تمدن کاسپ‌ها نام برد. هم‌چنین پل‌های بسیاری با نام آناهیتا در سراسر ایران ساختند و با ساخت چهارتاقی‌هایی توانستند انحراف ۲۳ درجهٔ مدار زمین در گردش به دور خورشید را اندازه‌گیری کنند. کاسپ‌ها با استفاده از این ابزار به تقویمی دقیق دست یافتند و دریافتند که پس از آخرین شب پاییز بر طول روزها اندک‌اندک افزوده شده و از طول شب‌های سرد کاسته می‌شود. این جشن در ماه پارسی «دی» (تولد دوباره خورشید) قرار دارد که نام آفریننده در زمان پیش از زرتشتیان بوده‌است که بعدها او به نام آفریننده نور معروف شد. واژهٔ روز (DAY) در زبان انگلیسی (که همریشه با زبانهای کهن آریایی است) نیز از نام این ماه برگرفته شده‌است. نور، روز و روشنایی خورشید، نشانه‌هایی از آفریدگار بود در حالی که شب، تاریکی و سرما نشانه‌هایی از اهریمن. مشاهده تغییرات مداوم شب و روز مردم را به این باور رسانده بود که شب و روز یا روشنایی و تاریکی در یک جنگ همیشگی به سر می‌برند. روزهای بلندتر روزهای پیروزی روشنایی بود، در حالی که روزهای کوتاه‌تر نشانه‌ای از غلبهٔ تاریکی و اهریمن بر زمین. هنگام توسعهٔ آیین مهر در اروپا، مراسم شب چله به عنوان روز زایش مهر و نور و راستی با شکوه تمام برگزار می‌شده‌است و پس از استیلای مسیحیت در اروپا، آداب و رسوم آیین مهر که در زندگی مردم و به‌خصوص در میان رومیان نفوذ کرده بود هم‌چنان باقی ماند اما با آمدن دين جديد رنگ نباخت . تا سال ٣٥٠ ميلادی تمام فرقه‌های مختلف مسيحيت متفق‌القول روز ششم ژانويه را روز ميلاد مسيح می‌دانستند وليکن نفوذ آيين مهر کليسای روم را بر آن داشت تا روز تولد عيسی مسيح را مطابق با تولد مهر يا ميترا قرار دهد تا از التقاط اين دو مناسبت نفوذ بيشتری بر زندگی مردم داشته باشد و بزرگ‌ترين جشن آيين مهر را در خود حل کنند. با قدرتمند شدن کليسای رم و پس از گذشت زمان، فرقه‌های ديگر مسيحيت به اين سمت و سو گرويدند. ليکن هنوز کليسای ارمنی و ارتدوکس شرقی روز ششم ژانويه را روز ميلاد مسيح می‌دانند. آن‌چه از نظر پژوهشگران مسلم است اين است که ٢١ يا ٢٥ دسامبر با توجه به اشاره‌های انجيل به فصل زراعت و اعتدال هوا و هم‌چنين تاريخ دوران اوليه‌ی مسيحيت ، روز ميلاد عيسی مسيح نيست و نفوذ آيين مهر در رسوم کليسا نيز غيرقابل‌انکار است. نخستين مايه‌های جشن کريسمس وايلانوت ميراث و هديه‌ی ايران کهن به جهانيان است که خود تا به امروز در زنده‌نگه‌داشتن آن کوشيده‌است. . ایرانیان باستان این شب را شب تولد الهه مهر «میترا» می‎‎پنداشتند، و به همین دلیل این شب را جشن میگرفتند و گرد آتش جمع میشدند و شادمانه رقص و پایکوبی می‌کردند.آن گاه خوانی الوان می‌گستردند و «میزد» نثار می‌کردند. «میزد» نذری یا ولیمهای بود غیر نوشیدنی، مانند گوشت و نان و شیرینی و حلوا، و در آیینهای ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی می‌گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآوردهها و فرآوردههای خوردنی فصل و خوراکهای گوناگون، از جمله خوراک مقدس و آیینی ویژه‌ای که آن را «میزد» می‌نامیدند، بر سفره جشن می‌نهادند. ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوه‌های البرز به انتظار باززاییده‌شدن خورشید می‌نشستند. برخی در مهرابه‌ها (نیایشگاه‌های پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول می‌شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شبهنگام دعایی به نام «نی ید» را می‌خوانند که دعای شکرانه نعمت بوده‌است. روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ می‌خواندند و به استراحت می‌پرداختند و تعطیل عمومی بود (خرمدینان , این روز را خرم روز یا خره روز می‌نامیدند). در این روز عمدتاً به این لحاظ از کار دست می‌کشیدند که نمی‌خواستند احیاناً مرتکب بدی کردن شوند که میترائیسم ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می‌شمرد.

 

ریشه واژه یلدا

واژه «یلدا» واژه ایست برگرفته از زبان سریانی (که از لهجه های متداول زبان «آرامی» است) به معنای تولد. زبان «آرامی» یکی

ادامه نوشته

تاریخ کهن قوچان

                                         به نام خداوند تاریخ و  جهان

                          هرآنچه هست آشکارا و نهان

نگاهی گذرا به تاریخ و فرهنگ قوچان

 

در نقشه های ایران قبل از تاریخ نوشته دکتر محمد جواد مشکوربین صفحات چهل و چهل و يک از تپه حصار دامغان نام برده شده است و در تاریخ شاهنشاهی هخامنشی صفحات 15/214 در زمان داریوش باز هم از مرکز پارتها خبری نیست و از مرو و خوارزم  نامی دیده می شود اما در نقشه شاهنشاهی پارت در تاریخ گریشمن در بین صفحات 9/358 نام استوئن آمده است که از 250 قبل از میلادی تا 220 یا 226 ميلادی حدود 470 سال سلطنت آنها را در بر می گیرد .
در نقشه شاهنشاهی ساسانی نیز در بین صفحات 9/ 468
علاوه بر آنکه نام استوئن وجود دارد نام نيشابور نیز اضافه شده است و اين خود دارای معنای بسیاری است که وجود استوئن قبل از نيشابور در تاریخ ها قدمت آن را به اثبات می رساند . وجود قوم پارت در اين سرزمین و حکومت آنان قطعی است منتهی مشخص کردن جایی معین کارسهل وآسانی نیست .
 محمد جواد مشکور در تاریخ ایران باستان می نویسد : «
رود اترک جزء گرگان و قسمت علیای آن متعلق به پارت بوده است » نام چند شهر را پایتخت اشکانیان می دانند ولی نخستین آن را آساک می دانند که تطبیق آن با حوزه قوچان و بجنورد و ترکمنستان ساده به نظر نمی رسد . اشک اول (ارشک ) مردی سکایی از تیره های پارتی بود و در دره رود اترک می زیست (250 قبل از میلاد ) .
یونانیان سکاها را اسکو تو می گفتند یا اسکیت و اسکیت در یونانی به معنی پیاله است زیرا اين قوم یعنی سکاها پیاله یی با خود داشتند و خیلی عجیب است که تا حدود پنجاه سال پیش در قوچان برخی از جوانان در قوچان به
کمر خود کیسه ای چرمين یا بافته شده آویزان می کردند و به آن چنته می گفتند در اين چنته جامی وجود داشت که برای آشامیدن استفاده می کردند چاقو و دستمال هم به آن چنته اضافه می شد و لفظ در چنته ات چه داری ؟حاکی از اين بود که چقدر فهم و شعور داری ! تیر داد اول اشک دوم پایتخت خود را از آساک به شهر هکاتم پلیس «صد دروازه» انتقال داد .

در نوشته های تاریخی نيز آمده است :
آساک نام شهری بود از دهستان یا کوهستان خراسان همانجا که پارت نامیده می شود و بانی آن اشک اول بوده است (2) ایزید ور خاراکی معتقد است که قدیمی ترين پایتخت پارتها در محلی به نام استاکا یا ارسکا در منطقه قوچان کنونی بوده بعد از نام آساک و ارسکا از استو و استوا نام برده شده است .
بعضی بر اين عقیده اند که محل اقامت خانواده اشکانی در آساک بود و اين اسم از آنجا آمده و به اشاک و ارشک و اشک و اشکانیان تبديل شده است .
داریوش در کتیبه خود پارت را با زرنکا و هرات و سارگارتی که در کویر لوت واقع بود با گرگان ارتباط می دهد طول اين ولایت از مغرب به مشرق 480 کيلومتر و عرض آن 200 کیلومتر و سطح پارت اصلی 96000 کیلومتر مربع وسعت داشته است .
سه رشته کوه اين ناحیه را در ميان گرفته است . دامان کوه یا کوههای اکراد که دامنه اش به سمت کویر خوارزم کشیده می شود « در حقیقت سلسله جبال شمالی » ديگری آلاداغ و ميرابی در وسط به اسم کوههای جغتای یا کوههای جوين در جنوب ادامه دارد .
                       تاریخ ایران باستان دکتر مشکور


در جغرافیای عهد ساسانی از استوا نام برده شده و از اپرشهر یا ابر شهر نیشابور که حاکمين آن حوزه ها لقب کنارنگ داشته اند در داستان ویس و رامين فخرالدين اسعد گرگانی که شادروان دکتر محمد جعفر محجوب تصحیح کرده است نام کنارنگ آمده است . در جایی ديگر گفته می شود که : قوم پارت هيچگاه تحت متابعت سلوکیها قرار نگرفتند . این قوم به طور چادر نشین و آزادانه در مشرق ايران زندگی می کردند . آنان از قبیله پرنی PARNI  که تيره ای قوم DAHA  داهه بود به شمار می رفتند و مجموعه ای ازقبایل سکایی بودند.
استرابون می نويسد که مردم داهه درآغاز در کنار دریایی آزف کنونی مسکن داشتند پس آنها از آنجا کوچیده به سوی خوارزم رفته مسکن گرفتند و سپس به فرمهای کنونی مهاجرت کردند . (صفحه 23 ايران در عهد باستان )
پارتها سوارکارانی بودند که خوشبختی بزرگ آنان بنا نوشته مورخان قديم مرگ در جنگ بود و مرگ طبیعی را مرگی شرم آور می شمردند اصطلاح پارت که در منابع غربی شناخته شده شاید مترادف پرتوه PATHAVA است که در کتيبه داریوش هو یاد شده و بعد به پهلو ی تبديل شده بعضی از ايرانیان اين کلمه را به معنی (جنگاور و سوار کاردانسته اند ) و اين اسم چنين است که از طرف قوم خانه نشین به همه اقوام چادرنشین و سواره که پیوسته به مشرق ايران هجوم می بردند اطلاق می شده و سپس بر
یکی از ایالات سر حدی ایران اطلاق گردیده است . و بالاخره آنچه از تاریخ بر می آید : « اشک نخستين بار در شهر آساک و حدود قوچان فعلی ، پادشاهی خود را اعلام کرد » نیلسون دوبوار می نویسد اندراگوراس که از قبل انطیوکوس دوم بر پارتیا حکومت می کرد در اين کشمش مقتول و ظاهرا ارساسیس در شهری به نام آساک که در  نزديکی قوچان در وادی اترک واقع بود تاج شاهی بر سر نهاد (1و2 – الفروفن گوتشمید تاریخ ایران و ممالک همجوار آن ترجمه کيکاوس جهانداری تهران ) … هو فمان حدس زده است که آتش جاودانی شهر آساک در ایالت آستائوین که ارشک موسس سلسله اشکانی در حضور آن به تخت شاهی نشست با آتش آذر برزین مهر ددارد زیرا مکان اين آتش در عهد ساسانیان نزديک شهر آساک بوده است (ارتور کریستن سن – ایران در زمان ساسانيان ، ترجمه رشید یاسمی – تهران ص 18
در استاد (خسرویه)کنونی که بنا به روایت مردم محل به واسطه داشتن کارهای دستی و هنر به وسیله خسرو پرویز نام استاد بر آنها نهاده شده است و "مقدسی در حسن التقاسیم" به ذکر هنر دستی آنان نیز اشارت کرده محلی به نام آتشگاه وجود دارد که وجود خاکسترهای زیاد اين موضوع را تایید می کند و باید تحقیق اساسی و همه جانبه به عمل آید . زیرا امکان دارد همان محل آتشکده معروف باشد که قدمت زمان ، آثار آن را از بین برده است الفروفن گوتشمید آستاونه که شهر قوچان را نيز شامل است یکی از ساتراپهای هیجده گانه دوره اشکانی می داند و خبوشان فعلی را یکی از شهرهای آن بشمار می آورد .
در همين شهر بود که قبیله پرتی ارشاک را در سال 249 ق.م به شاهی برگزیدند (پارتها یا پهلوانان قدیم ج/1 تاریخ سیاسی تهران محمد جواد مشکور 1350 )
همانطور که ذکر شد استو یعنی آتشدان قریه یا محل مرکزی قراء اطراف که به لغت ديگر آن رادستگرد یا ده مرکزی گويند . استوناوند یعنی محل آتش يا اجاق پارسیان و عباتگاه و شعبه ی آتشگاه (حاشیه ویس و رامين ترجمه محمد جعفر محبوب )
استوا : در تاريخ بیهقی نام استوا همراه با سرخس و نسا و با ورد و نيشابور آمده است (ص603 تاريخ بیهقی )
نخستین جغرافی نویسان اسلامی آن را ناحيه قوچان « استونه قديم » می خوانند (ويس و رامین چاپ هند به تصحیح محمد جند محجوب ) و در محلهای ديگر نام خوجان با استوا به طور مشترک ذکر می گردد . در وقایع 426 هجری می نويسند امیر رضی از نسا بازگشت از راه با وردونسا سوی نيشابور کشید تا قصبه ستوا که خوجان گويند (تاریخ نيشابور الحاکم ابوعبداله )
خبوشان : خبوشان شهر کوچکی از ناحیه نيشابور و آن قصبه که ده استو می باشد . (دائره العمارف اسلامیه )در احسن التقاسیم فی معرفه لاقالیم مقدسی جغرافیدان مراکشی نیز استوا و خبوشان آمده است که خبوشان را کوچک از استوا ذکر می کند و سپس نام قوچان می آید که بعد از آنها سومين مرکز حکومت را تشکیل می دهد .در دائره المعارف اسلامیه که توحدی نیز به آن استناد کرده است گفته شد . که شهر قوچان در زمان امیر تیمور و ایلها و کوچها به وجود آمد و با درست کردن شهر کردها را در آنجا  اسکان دادند و شهر کهنه درست شد . رشید الدين تلفظ اين شهر را به مغولها نسبت می دهد و می گويد لغت قوچان  مغولی است .
بار تولد مستشرق روسی می نويسد : قوچان در قرون وسطی به اسم خبوشان ناميده می شد . و در قرن دهم ميلادی شهر قوچان مهمترین ناحیه بلاد استوا بود و استوا مطابق با استاسنه یا آستاسنه است .
اسناد : توحدی معتقد است کلمه قوچان را اولين بار قائم مقام در گزارشات خود به فتحعلیشاه آورده است و طبق سند خطی که در ص 108 جلد سوم سرزمین و مردم قوچان آورده ام نام قوچان در 1211 قمری
به نام قلعه قوچان ذکر گرديده است . در تاريخ آمده است که پارتها با اسبان تیزتک خود و حملات برق آسا لرزه بر اندام دشمن می انداختند . از گوشه ای مانند گردباد ظاهر می شدند و همه چیز را هم می ريختند و به یک ناگهان از نظر ها ناپديد می گرديدند . اين اسبان تیز تک هم اکنون در حوزه ترکمن صحرا تربیت می شوند و از اين حوزه رخت بربسته و جای خودرا به اتومبیلهای رنگارنگ داده اند . در مرحله بعدی که نام خوجان و خبوشان بعد از استوا آمده است مرکزیت حکومت حوزه را می توان کاملا اثبات کرد وجود آتشدان در باغهای خوجان و قدمت آن سنگ قبر پيره وش در گورستان قربی بی که هم نام فارسی دارد و هم موقعیت و وضع آنجا را نشان می داد که مربوط به پيش از اسلام است .
متاسفانه اين آثار تاريخی در سالهای اخیر ربوده شده و در معرض غارت قرار گرفته است .
از طرفی چون شهر استوئن و یا به طورکلی خبوشان در چهار راه حوادث تاریخی قرار گرفته همواره مورد هجوم بوده است اثری تاريخی بر جای نمانده است و مورد تخریب و یا غارت قرار داشته . نعمتهای زیرزمینی ، چاهها ، خانه ها راهروها اين موضوع را اثبات می کند که اين مردم آنی خواب راحت نداشته اند بدين جهت جنگاوری و پهلوانی برای آنها امری لازم و ضرورتی بوده است .
نگارنده ها و نشانه ها : در اين تهاجمات ، کوچها و جابجائيها استوا از موقعيت می افتد اما ديواره های کهنه قلعه ، گورستان ، خواجه ، آتشگاه ، اين امر را که دال بر قدمت و موقعیت آنها بوده است و اوضاع آن نشان دهنده يک واقعیت تاريخی است .
زبان : در اين جابجایی ها انتقال ميراث فرهنگی به خصوص تغییر زبان در لغات نيز مشاهده می شود . استوئن میراث دار زبان پارسی است و بر اين میراث داری نیز پای فشرده است و زبان خود را محفوظ داشته .
در اين تهاجم فرهنگی متاسفانه خبوشان زبان خود را از دست داده شهر در اختیار کردها قرار گرفته و زبان حکومت نیز کردی شده است ولی پس از چندی به فارسی گراییده و مردم اصلی خبوشان به ده صفدرخان کوچ داده شده اند و نام ده به نام صفدر خان نوه سام خان که در جنگ هرات نيز شرکت داشته نامگذاری شده است .
و باز می خوانیم که در یکی از اين تهاجمات بی امان مورخ و یا مسافری که در زمان کوچها به قوچان مراجعه کرده است می نويسد : مردم قوچان کرد و ترک وعده کمی فارسی زبان و به دل نزديکند . البته پس از گذشت زمان فرهنگ شهری در ميزبانان اثر می کند و موقعیتهایی پيش می آید که حتی زبان مادری را نيز از دست می دهند و کوچهای پس از سال 1357 نشان دهنده اين واقعیت تاریخی است که نسل سوم زبان مادری خود را از دست داده اند .
با تمام اين تفاصیل و تغییر زبان مردم اين حوزه با اتحاد و اتفاق توانسته اند جلوی هجوم سیل آسا و خانمان بر انداز اقوام مختلف را بگیرند و در اين راه که حفظ مليت و وطن می باشد چون سدی پای بر جای مانده اند .
                                 ای بسا هند و ترک همزبان
                                                ای بسا دو ترک چون بیگانگان
                     پس زبان همدلی خود ديگر است
                                                همدلی از همزبانی بهتر است

و اما حکومتها : از آنان که بعد از اسلام در اين حوزه حکمرانی کرده اند و تاریخ هم دارند اين اسامی آمده است .
- از 809 مغیث الدوله به فرمان میرزا شاهرخ گورکانی و آخرين آنها بوداق چکنی
- از 998 شاهقلی سلطان (قارنجه استانلو ) جد ايلخانيهای زعفرانلو به فرمان شاه عباس
- 1148 محمد حسین خان پسر سام بیگ به فرمان نادرشاه
- 1234 رضا قلیخان ابن امیر گونه خان به فرمان فتحعلیشاه
- 1283 امیر حسینخان فرزند رضا قلیخان و برادر سام خان به فرمان ناصرالدين شاه وبعد هم آخرين آنها عبدالرضا خان و فرزندش که حکومتی نکرد و بدين ترتیب حکومت شجاع الدوله ها در اين حوزه خاتمه پذیرفت شرح حال اين حاکمين در کتابهای متعددی که درباره قوچان نوشته شده آمده است و نیازی به تکرار دوباره آن نيست و کسانی که مايلبه شرح حال تاريخی قوچان هستند می توانند به کتابهای حرکت تاريخی کرد نوشته کلیم الله توحدی در چند مجلد و جغرافیای تاریخی قوچان و اترکنامه نوشته رمضانعلی شاکری در دو مجلد و سرزمین و مردم قوچان نوشته نگارنده در پنج مجلد مراجعه فرمایند .
گویشها : به شهر قديم استو می رويم و گوش به گويشهای آنها می دهيم البته حالا استاد در روستائيست که خروش آب آسیاسنگ دیده نمی شود صدای گوشنواز آب تبديل به موتور شده است و سنگ آسیا غریب از چرخش باز مانده و در زیر دست و پا افتاده است لباسها تغییر یافته و کارگاههای پارچه بافی تعطیل است و در هم آهنگی طبیعت و انسانی چشمه ها نیز خشکیده اند و آبهاجریان سابق را ندارند و حتی صدای بلبلان که روایتگر و قاصد بهار و زیباییها هستند تغییر یافته است .
اما آجر های کهنه قلعه به ما چشم دوخته اند و پای بر جا ايستاده در گورستان خاموش خواجه ها از تعداد سنگهای جالب و ساخت و ساز قديمی با مضامين بکر خبری نيست فقط یکی يا دو تا گوشه چشمی به ما نشان می دهند بقیه یا در زیر زمين چون صاحبانشان پنهان شده اند و یا همچون بقیه اشیا قديمی در معرض غارت قرار گرفته اند .
آتش مقدس در استوا خاموش شده اند و فقط خاکسترهای سرد او در دل کوهستانها باقی مانده است . خورده به خسرویه تغییر نام داده است و می توان که از طایفه مادان هستند در کنار آنان استوار به گویش برخی از لغات اصطلاحات اين محلهای قديمی و قوچان قديم و جديد گوش فرا دهیم .
وقایع :
در استو و خبوشان و قوچان وقایع و اتفاقات زیادی رخ نمود جنگ قدرت بین پادشان در اين پهن دشت و دره خروشان زندگی که شیر نشین نام نهاده اند زیاد بود رویاروییها کشتارها ، شکست ها ، فرار ها و زمانی سوانح نيز بسراغ مردم می آید و یکباره زندگی هم را در هم می نورديدو جمعيت زیادی را نابود می کرد . خشکسالی ها ، قحطی ها که در بسیاری اوقات و در پشت قرآنها می خوانيم که مبدا تاريخ تولد فرزندی قرار گرفته است اما آنچه در اين وادی اسلام و چهارراه حوادث وجود داشته است حملات بی امان مغولان تاتارها و ازبکها و ترکمانان بوده است . زمانی مردم با ايجاد سنگر در سر تيغ کوهها که نمونه های آن پای بر جاست و حاکی از دلاوريهای مردان و زنان باخته که موسيقی ما رقص های محلی ما ، ترانه های ما بر پایه همين غارتها ، چپاولها ، اسارتها قرار گرفته است ولی  در برهه ای از زمان طاقت دلاوران طاق شد و به زیر زمين خزیده اند . ايجاد تونلها، راهروها ، خانه های شیشه کاری شده در ارگها و بسیاری از قلعه های قديمی از اين امر حکايت دارد .
اسکلتهایی که در کنار هم ديده می شود و گرسنگی و بدبختی جان باخته اند بوته زارها و جنگلهای اين سامان نيز حکايتهای فراق و دردمند آن زمان را بازگو می کردند که آنها را هم زدند و ريشه ها را از بیخ خشکاندند .
اگر هنر زنان و مردان استو از نظر کار دستی نمونه بود و حرکت اسبان تيز تک پارتی امان را می برید در برهه ای از زمان نيز خبوشان بر اين عهد استوارو بعد هم قوچان در اين همیاریها سه طایفه و گروه با هم هماهنگی داشتند .
پارسیهای اصیل اين سامان که نگهبان زبان دری بودند و هستند. ترکهای محلی که از قديم در کنار پارسها قرار داشتند و بعد هم ایلغارها و کوچها عده ديگری را به آنها اضافه کردند. تلفظ گفتاری و چگونگی رفتاری اين وجه تمایز را به ما نشان می دهد و بالاخره حرکت تاريخی کردهابه اين سامان که سنگردار مرز و بوم اين مملکت بوده و هستند اين مثلث را تکميل کرد .


پی نوشت :
1- ایران در عهد باستان : دکتر محمد جواد مشکور
2- اعتماد السلطنه : علی اکبر علمی 1346 ص 46 نیلسون دوبواز – تاریخ سیاسی پارت اشکانيان – ترجمه ی علی اصغر حکمت – تهران ابن سینا / فرانکلين
(*) : مقاله فوق در شماره : 36 جاده ابریشم  ، شهریور سال 1380 (ویژه ی قوچان ) منتشر شد  

سخنانی متفاوت از مهاتما گاندی

 

            ای نام تو بهترین سرآغاز         چشمی به نیاز ما بیانداز

من می توانم تو را دوست داشته یا از تو متنفر باشم.

من می‌توانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم.

چرا که من یک انسانم، و این‌ها صفات انسانى است

و تو هم به یاد داشته باش:

من نباید چیزى باشم که تو می‌خواهى، من را خودم از خودم ساخته‌ام.

منى که من از خود ساخته‌ام، آمال من است.

تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.

لیاقت انسان‌ها کیفیت زندگى را تعیین می‌کند نه آرزوهایشان

و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو می‌خواهى

و تو هم می‌توانى انتخاب کنى که من را می‌خواهى یا نه

ولى نمی‌توانى انتخاب کنى که از من چه می‌خواهى

می‌توانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم.

می‌توانى از من متنفر باشى بى‌هیچ دلیلى و من هم.

چرا که ما هر دو انسانیم.

این جهان مملو از انسان‌هاست.

پس این جهان می‌تواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.

 تو نمی‌توانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی صادر کنی و من هم.

قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.

 دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می‌ستایند.

 حسودان از من متنفرند ولى باز می‌ستایند.

 دشمنانم کمر به نابودیم بسته‌اند و همچنان می‌ستایندم.

 چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت،

نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى.

من قابل ستایشم، و تو هم.

یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد

به خاطر بیاورى که آن‌هایى را که هر روز می‌بینى و با آنها مراوده می‌کنى

همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت

اما همگى جایزالخطا

نامت را انسانى باهوش بگذار اگر انسان‌ها را از پشت نقاب‌هاى متفاوتشان شناختى و یادت باشد که این ها رموز بهتر زیستن هستند.

سی پند زرتشت

1. آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبر


2. قبل از جواب دادن فکر کن


3. هیچکس را تمسخر مکن


4. نه به راست و نه به دروغ قسم مخور


5. خود برای خود، زن انتخاب کن


6. به ضرر و دشمنی کسی راضی مشو


7. تا حدی که می توانی، از مال خود داد و دهش نما


8. کسی را فریب مده تا دردمند نشوی


9. از هرکس و هرچیز مطمئن مباش


10. فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی


11. بیگناه باش تا بیم نداشته باشی


12. سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی


13. با مردم یگانه باش تا محرم و مشهور شوی


14. راستگو باش تا استقامت داشته باشی


15. متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی


16. دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی


17. معروف باش تا زندگانی به نیکی گذرانی


18. دوستدار دین باش تا پاک و راست گردی


19. مطابق وجدان خود رفتار کن که بهشتی شوی


20. سخی و جوانمرد باش تا آسمانی باشی


21. روح خود را به خشم و کین آلوده مساز


22. هرگز ترشرو و بدخو مباش


23. در انجمن نزد مرد نادان منشین که تو را نادان ندانند


24. اگر خواهی از کسی دشنام نشنوی کسی را دشنام مده


25. دورو و سخن چین مباش و نزدیک دروغگو منشین


26. چالاک باش تا هوشیار باشی


27. سحر خیز باش تا کار خود را به نیکی به انجام رسانی


28. اگرچه افسون مار خوب بدانی ولی دست به مار مزن تا تو را نگزد و نمیری


29. با هیچکس و هیچ آیینی پیمان شکنی مکن که به تو آسیب نرسد


30. مغرور و خودپسند مباش، زیرا انسان چون مشک پرباد است و اگر باد آن خالی شود چیزی باقی نمی ماند.

دیوار چین

تاریخچه بزرگترین دیوار جهان باستان
 

آرد برنج در آجرهای دیوار چین!!!

 دیوار چین که یکی از هفت اعجاز جهان شمرده می‌شود ، در جهان به لحاظ زمان ساخت طولانی ترین و بزرگترین مهندسی تدافعی نظامی در قدیم است . این دیوار در نقشه جغرافیایی چین ۷۰۰۰ کیلومتر امتداد یافته است. این اثر سال ۱۹۸۷ در "فهرست میراث جهانی " ثبت شد. تاریخ ساخت دیوار چین به قرن ۹ قبل از میلاد باز می‌گردد. حکومت وقت چین برای جلوگیری از حملات ملیت‌های شمالی ، برج‌های آتش برای خبر رسانی و یا قلعه‌های مرزی برای حصول اطلاعات دشمن را در ارتباط با دیوار و بر روی آن ایجاد کرد .

     در دوره حکمرانی سلسله‌های بهار وپاییز و کشورهای جنگجو ،میان دوک‌ها جنگ بر پا شد و کشورها با استفاده از کوه‌های مرزی به ساخت دیوار پرداختند تا سال ۲۲۱ قبل از میلاد ،امپراتور چین شی خوان پس از به وحدت رساندن چین ، دیوارهای دوک‌ها را به هم متصل کرد که به صورت دیوار بزرگ در مرزهای شمالی بر روی کوه‌ها در آمد . او می‌خواست با این کار از حملات دشمن به مراتع شمالی جلوگیری کند.این دیوار مانند یک اژدهای عظیم، به طول 6700 کیلومتر از میان صحراها، چمنزارها، کوه‌ها و فلات‌ها، از غرب تا شرق کشور چین عبور کرده است. این دیواردر حدود ۲۷۰۰ سال پیش ساخته شده است که در حال حاضر قسمت‌هایی از آن در حال تخریب است یا به کلی ناپدید شده است. دیوار چین تنها ساخته بشر است که اگر از جو زمین خارج شویم، می‌توانیم آنرا ببینیم. با این حال، این دیوار هنوز هم یکی از جاذبه‌های گردشگری در دنیا به شمار می‌رود که دارای معماری با شکوه و عظیمی است و از لحاظ تاریخی ارزش بسیاری دارد و با عظمتی که دارد هزاران چشم را به خود خیره نگه می‌دارد.

 یکی از نکات جالب توجه که در ساخت این دیوار وجود دارد، استفاده از آرد برنج در ساختار آجرهای آن است. به این شکل که معماران و طراحان دیوار چین برای آنکه به آجرهای دیوار استحکام بیشتری ببخشند، به ترکیبات سازنده آن، آرد برنج نیز افزودند تا دوام و قدرت دیوار را افزایش دهند

در این زمان طول دیوار چین به ۵۰۰۰ کیلومتر می‌رسید. در سلسله خان پس از سلسله چین طول دیوار به ۱۰ هزار کیلومتر رسید. در تاریخ دو هزار و اندی ساله چین، حکمرانان دوران مختلف به ساخت دیوار چین پرداختند . تا اینکه طول دیوار به ۵۰ هزار کیلومتر رسید. این میزان معادل گردش به دور کره زمین است .

معماری و ساختمان دیوار حکایتی اسفناک درباره دیوار چین

نحوه ساخته شدن این دیوار بسیار جالب است. در ساختن این دیوار، از مصالح و نیروهای انسانی بیشماری از جمله سربازان، زندانیان و مردم بومی استفاده شده است. دیوار چین سمبل و نشانه بارزی از خرد، پشتکار و سر سختی مردم چین است.

اما یکی از نکات جالب توجه که در ساخت این دیوار وجود دارد، استفاده از آرد برنج در ساختار آجرهای آن است. به این شکل که معماران و طراحان دیوار چین برای آنکه به آجرهای دیوار استحکام بیشتری ببخشند، به ترکیبات سازنده آن، آرد برنج نیز افزودند تا دوام و قدرت دیوار را افزایش دهند.

در قسمت‌های مختلف دیوار تفاوت نژادها و قوم‌های مختلف به نحو بسیار چشمگیر و باور نکردنی، قابل مشاهده است. قسمت اعظم این دیوار که امروزه شاهد آن هستیم، در زمان امپراطوری "مینگ" ساخته شد. که از گذرگاه shanhaiguan در شرق چین شروع شده و تا گذرگاه jiayuguan در غرب ادامه دارد که در این میان از استان‌های Liaoning ، Hebei ، Beijing ، Tianjin ، Shanxi ، Inner Mongolia ، Ningxia ، Shaanxi و Gansu عبور می‌کند.

منابع: 

۱- ویکی پدیا

۲- سیمرغ

۳- گیگادل ویرایش و تلخیص:آکاایران

حرف شیطان

 

به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان»! لبخند زد.

پرسیدم: «چرا می خندی؟»

 

پاسخ داد: «از حماقت تو خنده ام می گیرد»

 

پرسیدم: «مگر چه كرده ام؟»

گفت: «مرا لعنت می كنی در حالی كه هیچ بدی در حق تو نكرده ام»

 

با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می خورم؟!»

جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است كه آن را رام نكرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.»

 

پرسیدم: «پس تو چه كاره ای؟»

پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز»

 

سردار ایرانی

آریو برزن

دویست سال پس از بنیاد نهادن امپراتوری قدرتمند هخامنشی به دست کوروش کبیر، فردی به نام اوخوس به عنوان یازدهمین پادشاه این سلسله به پادشاهی رسید. از او که پس از بر تخت نشستنش خود را اردشیر سوم نامیده بود، به عنوان فردی خون آشام یاد می کنند. قتل و کشتار شاهزادگان دربار، در زمان او به اوج خود رسید. اوخوس از ترس توطئه چینی شاهزادگان برای رسیدن به حکومت، دست به چنین اعمالی زد. با این حال در زمان او پیشرفت های غیر قابل انکاری ملاحظه شد. قدرت مرکزی شاهنشاهی هخامنشی دوباره به حالت اولیه خود برگشته و به نیرویی سهمگین و استوار تبدیل شد. ایران موفق به صلح با یونان شد. شورش های مناطق مجاور دریای مدیترانه فرو نشانیده شد و مصر مجدداً به تصرف ایران در آمد.

همزمان با به سلطنت رسیدن اردشیر سوم، مردی قدر در امر حکومت، در آنسوی مرز های هخامنشیان بر تخت شاهی نشست. فیلیپ دوم توانست با سرکوب خان های محلی خود را پادشاه مقدونیه بنامد. وی پس از مدتی که دشمنانش او را احاطه کرده بودند، مجبور به عقد پیمان صلح با ایران شد. اوخوس که سرمست از این اتحاد بود، چشم امید به پایدار ماندن این قرارداد داشت.در همین زمان ها بود که فردی به نام کودومانوس یا کدمان به سبب رشادت هایی که از خود نشان داده بود به عنوان والی ارمنستان برگزیده شد.

اواخر سال ۳۳۸ ق.م. اردشیر سوم و پسرانش به دست فردی به نام باگواس به قتل رسیدند. اما آرسس یکی از فرزندان وی توانست جان سالم به در ببرد تا با عنوان شاه آلت دست باگواس بر تخت بنشیند. او پس از مدتی به فکر برداشتن باگواس از سر راه خود افتاد اما اجل امانش نداد و او نیز به سرنوشت پدرش دچار شد. مدت حکومت وی دو سال به طول انجامید. در زمان حکومت آرسس فیلپ آشکارا صلح با ایران را نقض کرد و در برابر حکومت هخامنشی اعلان جنگ داد و در قدم اول سه تن از سردارانش را برای شروع این نبرد به آسیا فرستاد اما در همان سال به قتل رسید.

پس از آرسس کودومانوس که از نوادگان داریوش دوم و والی ارمنستان بود، به تخت سلطنت نشست و خود را داریوش سوم نامید. کودومانوس در زمره ی پادشاهان با لیاقت هخامنشی بود و حتی توانست باگواس که مسبب مرگ دو نسل از پادشاهان هخامنشی بود را با نوشاندن زهر به قتل رساند اما از بخت بد او، تأسف بار ترین حادثه ی تاریخ ایران باستان در زمان حکومت وی روی داد: حمله ی اسکندر مقدونی به ایران.

پس از مرگ فیلیپ فرزندش اسکندر به جایش بر تخت نشست. ایرانی ها که خیال میکردند که با کشته شدن او دیگر همه چیز تمام شده است، خیالشان از بابت مقدونیه راحت شد. اما این حرکت اشتباه محض بود، زیرا پس از مدت اندکی معلوم شد که اسکندر جانشین بی چون و چرای فیلیپ است و در عرض زمان کمی توانست شورش های یونان را سرکوب، و آنجا را فتح کند. سپس، اسکندر ارتشش را که از مهره های زمان پدرش بهره می جست، وارد آسیا کرد. هسته ی اصلی ارتش او متشکل از دوازده هزار پیاده نظام مقدونی و دوازده هزار پیاده نظام یونانی سنگین اسلحه بود.

اسکندر وارد سرزمین ایران شد و با سرعت پیشروی می کرد. نخستین نبرد بین این دو حکومت در کنار رود گرانیکوس رخ داد. این جنگ سرنوشت ساز در پایان با عقب نشینی ایرانیان همراه بود.

پس از وقوع چند رشته جنگ بین دو کشور، در سومین نبرد مهم که آن را آربل یا گاوگاملا نامیده اند (واقع در کردستان کنونی) پی فرار غیر منتظره ی داریوش سوم از صحنه ی نبرد، ایرانیان که در حال شکست دادن ارتش مقدونی بودند مجبور به عقب نشستن شدند. در نتیجه شهر های شوش، بابل و استخر به دست اسکندر افتاد.

پس از فرار داریوش به سمت شمال شرق ایران، اسکندر به سرعت به سوی پایتخت هخامنشیان، پارسه، به راه افتاد.

این امپراتور جوان روز به روز به پارسه نزدیک تر می شد، بی خبر از آنکه دلاور مردی پارسی راه را بر او سد کرده بود.

اسکندر پس از جنگ آربل سپاه خود را به دو قسمت تقسیم کرد، قسمت اول به فرماندهی پارمن یونوس از طریق جلگه ی بهبهان و قسمت دوم به فرماندهی خود اسکندر از طریق کهکیلویه، راهی کوهستانی، به سوی پارسه روانه شدند.

سپاه اسکندر در حال پیشروی بودند که به منطقه ای به نام دربند پارس که نام کنونی آن تنگ تک آب است، رسیدند. به ناگه بارانی از سنگ و تیر بر سر سپاهیان اسکندر ریخته شد. دیگر امکان جلو رفتن نبود. همه سرشان را بالا گرفته بودند تا ببینند چه اتفاقی افتاده است. در بالا ترین نقطه ی کوه سردار پارسی سوار بر اسب، سپاهی کوچک از آخرین سربازان ایرانی را رهبری می کرد.

نام او آریوبرزن بود که در آن لحظه با فریاد به سربازانش دستور حمله می داد. اسکندر تلاش بسیاری برای جلو رفتن سپاهش می کرد اما بی فایده بود. سپاه پنج هزار نفری آریو برزن که تنها دارای چهل سواره نظام بودند، در شرف پیروزی بر سپاه ده هزار نفری اسکندر بود. از این رو فرمانده سپاه مقدونی با تلفات بسیار ناچار به عقب نشینی شد.

شب هنگام سربازان سپاه آریو برزن به دور هم جمع شدند و منتظر کوچک ترین حرکتی ازسوی دشمن بودند. اما در چادر مقدونی ها غوغایی به پا بود. اسکندر از شدت خشم در مرز جنون به سر می برد. فرماندهان ارتش بار ها منطقه را بررسی کردند اما هیچ راهی برای پیشروی جز همان راه بسته شده را پیدا نکردند.

 در همین اوضاع بود که لی بانی یک اسیر جنگی نزد اسکندر آمد و به او گفت که بار ها در این منطقه رفت و آمد داشته و می تواند کوره راهی را که از پشت سپاه آریو برزن در می آید به آنها نشان دهد. با شنیدن این خبر اسکندر از جا جست و به سرعت سپاهش را جمع کرد و به سوی پارسیان به راه افتاد. در اردوگاه سپاهیان هخامنشی، سربازان، مطمئن از غیر قابل شناسایی بودن آن راه، همچنان به انتظار نشسته بودند. هنوز آفتاب صبحگاهی بر نیامده بود که سپاه آریو برزن خود را در محاصره دید. جنگ آغاز شد وهریک از سربازان ایرانی، آنان که با سلاح بوده و آنان که بی سلاح بوده به دشمن حمله می بردند و چه بسا آن سربازان بی دفاعی که خون سربازان مقدونی را بر زمین می ریختند. در این شرایط نابه سامان، آریوبرزن تصمیم گرفت که با شکستن حلقه ی سپاه دشمن هر چه زود تر خود را به پارسه برساند تا مانع از تصرف آن به دست اسکندر شود. او همراه با چند تن از سپاهیانش از جمله یوتاب، خواهر خودش که فرمانده بخشی از سپاه هخامنشیان بود، بند محاصره را شکست و توانست با وارد آوردن تلفات بسیار بر ارتش مقدونی خود را به پایتخت برساند.

اما از بخت بد سردار ایرانی آن دسته از سربازان اسکندر که پس از جنگ آربل از راه جلگه آمده بودند و تازه نفس هم بودند، سر راه او را گرفتند.

آریو برزن جانش را بر کف دستش نهاد و با همان تعداد اندکی که از سربازانش باقی مانده بود بر سپاه اسکندر گجسته یورش برد و آنچنان با دشمن جنگید تا خودش، خواهرش و تمامی یارانش کشته شدند و نامشان را برای همیشه در تاریخ ثبت کردند. (زردشتیان بر این باورند که اسکندر آفریده ی اهریمن است، به همین دلیل واژه ی گجسته را که در زبان ایرانیان باستان به معنی نفرین شده است، به نام او اضافه می کنند.)

ما قهرمانان زیادی همچون آریوبرزن داشتیم. قهرمانانی که در این دو هزار و پانصد سال نگذاشتند که  بیگانگانی چون یونانی ها، رومی ها، مغولها، استعمارگران اروپایی و... ، ایران و فرهنگ ایران زمین را، از جهان هستی محو سازند. ما وظیفه داریم تا آخرین قطره از خون خود در راه میهنمان دفاع کنیم و نگذاریم هر کس و ناکسی به این کشور با این پیشینه ی تاریخی ناحق گوید.

ما وظیفه داریم از این قهرمانان ملی حمایت کنیم، و برای گسترش فرهنگ میهن پرستی، نهضت آنان را تبلیغ کنیم. دفاع آریوبرزن برای نجات میهنش درست نود سال پس از دفاع لئونیداس، پادشاه یونان، از کشورش بود. ولی متأسفانه تفاوتی که میان آن ها وجود دارد این است که، یونانیان در محل کشته شدن لئونیداس واقع در تنگه ی ترموپیل یک پارک و بنای یاد بود برایش ساخته، مجسمه ی اورا در آنجا بر پا داشته و آخرین سخنان او را در هنگام مرگ بر روی سنگ نوشته اند.

اما براستی امروزه از آریوبرزن جز چند خط نوشته از منابع خارجی چه چیزی مانده است؟

 

منابع:

١.جان مائول کوک، شاهنشاهی هخامنشی

٢.محمد هادی محمدی، فراز و فرود

۳.ابراهیم زاهدی مطلق، آریو برزن

۴.دائرة المعارف بزرگ زرّین

٥.وبلاگ آریو برزن، با آریایی مرد آزاده در تاریخ، فرهنگ و پزشکی

٦.دانشنامه ی رایانه ای ویکی پدیا، مدخل آریو برزن و داریوش سوم

 

وصیت نامه پدر هخامنشیان

فرزندان من، دوستان من! من اكنون به پايان زندگی نزديك گشته‌ام. من آن را با نشانه‌های آشكار دريافته‌ام.

وقتی درگذشتم مرا خوشبخت بپنداريد و كام من اين است كه اين احساس در کردار و رفتار شما نمايانگر باشد، زيرا من به هنگام كودكی، جوانی و پيری بخت‌يار بوده‌ام. هميشه نيروی من افزون گشته است، آن چنان كه هم امروز نيز احساس نمی‌كنم كه از هنگام جوانی ناتوان‌ترم.

     بايد آشكارا جانشين خود را اعلام كنم تا پس از من پريشانی و نابسامانی روی ندهد.

     من شما هر دو فرزندانم را يكسان دوست می‌دارم ولی فرزند بزرگترم كه آزموده‌تر است كشور را سامان خواهد داد. 

      فرزندانم! من شما را از كودكی چنان پرورده‌ام كه پيران را آزرم داريد و كوشش كنيد تا جوان‌تران از شما آزرم بدارند.تو كمبوجيه، مپندار كه عصای زرين پادشاهی، تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت. دوستان يک رنگ برای پادشاه عصای مطمئن‌تری هستند.

       همواره حامی كيش يزدان پرستی باش، اما هيچ قومی را مجبور نكن كه از كيش تو پيروی نمايد و پيوسته و هميشه به خاطر داشته باش كه هر كسی بايد آزاد باشد تا از هر كيشی كه ميل دارد پيروی كند

    از كژی و ناروايی بترسيد .اگر اعمال شما پاك و منطبق بر عدالت بود قدرت شما رونق خواهد يافت ، ولی اگر ظلم و ستم روا داريد و در اجرای عدالت تسامح ورزيد ، ديری نمی انجامد كه ارزش شما در نظر ديگران از بين خواهد رفت و خوار و ذليل و زبون خواهيد شد . من عمر خود را در ياری به مردم سپری كردم . نيكی به ديگران در من خوشدلی و آسايش فراهم می ساخت و از همه شادی های عالم برايم لذت بخش تر بود.

  

 به نام خدا و نياکان درگذشته‌ی ما، ای فرزندان اگر می خواهيد مرا شاد كنيد نسبت به يكديگر آزرم بداريد.

    پيكر بی‌جان مرا هنگامی كه ديگر در اين گيتی نيستم در ميان سيم و زر مگذاريد و هر چه زودتر آن را به خاك باز دهيد. چه بهتر از اين كه انسان به خاك كه اين‌همه چيزهای نغز و زيبا می‌پرورد آميخته گردد.

من همواره مردم را دوست داشته‌ام و اكنون نيز شادمان خواهم بود كه با خاكی كه به مردمان نعمت می‌بخشد آميخته گردم. 

 

 از همه پارسيان و هم‌ پيمانان بخواهيد تا بر آرامگاه من حاضر گردند و مرا از اينكه ديگر از هيچگونه بدی رنج نخواهم برد شادباش گويند.   

 به واپسين پند من گوش فرا داريد. اگر می‌خواهيد دشمنان خود را تنبيه كنيد، به دوستان خود نيكی كنيد......

 

هم‌اكنون درمی يابم که جان از پيكرم می‌گسلد ... اگر از ميان شما كسی می‌خواهد دست مرا بگيرد يا به چشمانم بنگرد، تا هنوز جان دارم نزديك شود و هنگامی كه روی خود را پوشاندم، از شما خواستارم كه پيكرم را كسی نبيند، حتی شما فرزندانم. پس از مرگ بدنم را موميای نكنيد و در طلا و زيور آلات و يا امثال آن نپوشانيد . زودتر آنرا در آغوش خاك پاك ايران قرار دهيد تا ذره ذره های بدنم خاك ايران را تشكيل دهد . چه افتخاری برای انسان بالاتراز اينكه بدنش در خاكی مثل ايران دفن شود.

هر كس بايد برای خويشتن دوستان يك دل فراهم آورد و اين دوستان را جز به نيكوكاری به دست نتوان آورد...

 

من دوستان را به خاطر نيكويی‌های خود خوشبخت و دشمنانم را فرمان‌بردار خويش ديده‌ام.

      زادگاه من بخش كوچكی از آسيا بود. من آنرا اكنون سربلند و بلندپايه باز می‌گذارم. اما از آنجا كه از شكست در هراس بودم ، خود را از خودپسندی و غرور بر حذر داشتم. حتی در پيروزی های بزرگ خود ، پا از اعتدال بيرون ننهادم. در اين هنگام كه به سرای ديگر می‌گذرم، شما و ميهنم را خوشبخت می‌بينم و از اين رو می‌خواهم كه آيندگان مرا مردی خوشبخت بدانند. مرگ چيزی است شبيه به خواب . در مرگ است كه روح انسان به ابديت می پيوندد و چون از قيد و علايق آزاد می گردد به آتيه تسلط پيدا می كند و هميشه ناظر اعمال ما خواهد بود پس اگر چنين بود كه من انديشيدم به آنچه كه گفتم عمل كنيد و بدانيد كه من هميشه ناظر شما خواهم بود ، اما اگر اين چنين نبود آنگاه  ازخدای بزرگ بترسيد كه در بقای او هيچ ترديدی نيست و پيوسته شاهد و ناظر اعمال ماست.

 

زنان قدرتمند ایران باستان

 

دلاور بانوهای ایرانی 

 
                                                                یوتاب

سردار زن ایرانی که خواهر آریوبرزن سردار نامدار ارتش  شاهنشــــــاهی داریوش سوم بوده است. وی در نبرد با اسکندر مقدونی همراه آریوبرزن  فرماندهی بخشی از ارتش ایران را بر عهده داشته است او در کوهـهای بختیاری راه را بر اسکندر بست . ولی یک ایرانی راه را به اسکندر نشان داد و او ازمسیر دیگری به ایران هجوم اورد. با این حال هم اریوبرزن و هم یوتاب درراه میهن کشته شدند و نامی جاویدان از خود بر جای گذاشتند.

                                                             
دریاسالار بانو آرتمیز
نخستین و تنها بانوی دریاسالار جهان تا به امروز . او به سال 480 پیــش از میلاد به مقام دریاسالاری ارتش شاهنشاهی خــشایارشاه رسید و در نبرد ایران و یونان ارتش شاهنشاهی ایران را از مرزهای دریایی هدایت کرد. تاریخ نویسان یونان او را در زیبایی و برجستگی و متانت سرآمد تمامی زنان آن روزگار نامیده اند.

                                                                       آتوسا
ملکه بیش از 28 کشور آسیایی در زمان امپراتوری داریـــــــــــوش بزرگ . هرودت پدر تاریخ از وی به نام شهبانوی داریـــــوش بزرگ یاد کرده است وآتوسا را چندین بار در لشکر کشی های داریوش یاور فکری و روحی داریوش بزرگ دانسته است.

                                                                   
آرتادخت
وزیر خزانه داری و امور مالی دولت ایران در زمان شاهنشاهی اردوان چهارم اشکانی بوده و به نوشته کتاب اشکانیان اثر دیاکونوف روســــی خاور شناس بزرگ او مالیات ها را سامان بخشید و در اداره امور مالی کوچکتـــــرین خطایی مرتکب نشد و اقتصاد امپراتوری پارتیان را رونق بخشید.

                                                                  
آزرمی دخت
شاهنشاه زن ایرانی در سال 631 میلادی که دختر خـــــــــسروپرویز بوده و پس از " گشتاسب بنده " بر چندین کشور آسیایی پادشاهی کرد.

                                                                   آذرناهید
ملکه ملکه های امپراتوری ایران در زمان شاهنـــــــشاهی شاپور یکم پادشاه ساسانی بود که نام این ملکه بزرگ و اقتدارات دولتی او در قلمرو ایــــران درکتیبه های کعبه زرتشت در استان فارس بارها آمده است و او را ستایـش کرده اند.

                                                                   
پرین
بانوی دانشمند ایرانی که دختر کیقباد بود ودر سال 924 قبل از مــیلاد هزاران برگ از نسخه های اوستا را به زبان پهلوی برای آیندگان از گوشه و کنار ممالک آریایی گردآوری نمود و یکبار کامل آن را نوشت وبا این کار او نامش در تاریخ ایران زمین برای همیشه ثبت گردیده است.

                                                                 
  فرخ رو
نام او به عنوان نخستین بانوی وزیر در تاریـــــخ ایران ثبت شده است وی از طبقه عامه کشوری به مقام وزیری امپراتوری ایران رسید. 

                گردآفرید
یکی از پهلوانان سرزمین ایران که تاریخ از او به عنوان دختر کژدهم یاد می کند که با لباسی مردانه با سهراب زورآزمایی کرد . فردوسی بزرگ از او به عـــنوان زنی جنگجو و دلاور سرزمین پاکان یاد می کند.

       
آریاتس
یکی از سرداران مبارز و دلیر هخامنشیان در سال های پیش از میلاد. مورخــین یونانی در چندین جا نامی از وی به میان آورده اند.

هلاله
پادشاه زن ایرانی که به گفته کتاب دینی و تاریخی ( 391 یشتا 274+1 یشتا 2 ) در زمان کیانیان بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست . از او به عنوان هفتـــمین پادشاه کیانی یاد شده است که نامش را ( همای چهر آزاد ) نیز گفته اند.



 

روش های مطالعه

به نام خدا

باتوجه به نزدیک شدن به روزهای امتحانات خردادماه قصد دارم نکاتی را درباره مطالعه یادآوری کنم لذا خواهشمندم برای بهتر شدن این موضوع بانظرات خود مرا کمک کنید.با تشکر فراوان...

                   مطالعه

برای یادگیری دروس باید نکات زیادی را مورد توجه قرار داد که سعی دارم به طور خلاصه به تعدادی از آن ها اشاره کنم:

  زمان مطالعه 

برای یاد گرفتن مطالب هرفردی باید زمان یادگیری خود را کشف کند ولی بیشتر افراد صبح زود که ازخواب بیدار می شوند چون هنوز انرژی زیادی دارندوذهن آنان دچار روزمرگی نشده اند به مطالعه می پردازند.

اما قبل از خواب نیز زمان مناسبی برای مطالعه است زیرا مطالب درزمان خواب به وسیله مغز مدام تکرار می شوند. از طرف دیگر باید برای خواندن درسها به اندازه کافی وقت گذاشت وازشتابزدگی خودداری کرد.

مکان مطالعه

بهترین مکان برای خواندن جایی است که اولا امکانات اولیه ای چون میز وصندلی یا وسیله ای برای نشستن داشته باشد ثانیا از سر وصدا وآلاینده ها به دور باشد وبطور کلی محلی باشد که انسان تمرکز حواس داشته باشد ثالثا نور کافی ودمای مناسبی داشته باشد.

نور باید ازسمت چپ برای راست دست بتابد ونور نباید زیاد یاکم باشد البته دمای مناسب برای مطالعه حدود

20+ است زیرا بیشتر یاکمتر ازآن تمرکز حواس فرد را ازبین می برد.

فعال بودن

هنگام مطالعه باید فرد فعالیت داشته باشد یعنی می تواند هنگام خواندن زیر کلمات مهم خط بکشد یا نت برداری کند یاخلاصه نویسی نماید تاعلاوه بر تمرکز روی درس درمواقع لزوم آن ها رابازبینی وتکرار کند.

همچنین باانگشت اشاره خط ببرد چون باعث تمرکزبیشتر ویادگیری بهتر می شود.

گذر خوانی

برای بهتر یادگرفتن درس ها حتما قبل ازدرس دادن بیر باید شب قبل به صورت روزنام ای درس را گذرخوانی کرد تا هنگام تدریس بهتر متوجه شویم.البته توجه به تیتر ها وکلمات درشت یا رنگی وتبدیل آن ها به سئوال کمک زیادی به یادگیری مطالب می کند.

پس باید اول گذر خوانی کرد وبعد از آن دقیق خوانی نمود ودرآخر نیز بایدخواندن پژوهی را آغاز نمود تایادگیری کامل شود .

برنامه ریزی

                                                                              ..............ادامه دارد

 


دانستنی ها

 

                        خواندنی های از گوشه کنار جهان
   

ایرانیان در انگلیس ثروتمندترین قشر جامعه هستند حتی ثروتمندتر از ملكه الیزابت.و ایرانیان در آمریكا فرهیخته‌ترین افراد جامعه امریكا به حساب می آیند.

 رئیس كامپیوتر ناسا یك ایرانی است .و حدود 250 ایرانی در ناسا در حال تحقیق هستند.

 كورش كبیر بر جهان حكومت می‌كرد و به نوعی قدرت جهان در دست ایران بود.


 انسان در سال 3000 قد متوسط 2 متر و 120 سال عمر و پوست قهوه‌ای خواهد داشت.

 ضریب هوشی انسان‌های معمولی بین 85 تا 105 است.

 هر تار موی انسان می‌تواند تا وزن 100 گرم رشد كند.

 چشم انسان معادل یك دوربین 135 مگاپیكسل است.

 سریع‌ترین عنكبوت دنیا دارای سرعت 16کیلومتر در ساعت است كه در افریقاست.

 سالانه 3,1 میلیون مترمكعب چوب صرف چوب‌های غذاخوری در چین می‌شود.

 ماموت‌ها كه 10 هزار سال پیش منقرض شدند تا 6 سالگی شیر مادرشان را می‌خوردند.

 - جوانان هندی شادترین و جوانان ژاپنی افسرده‌ترین‌های جهانند.

 مردم فیلیپین به بیش از 1000 لهجه سخن می‌گویند.

عمر مفید انسان‌ها در كف دستشان نوشته شده است، نگاه كنید.
 63 = 18 - 81

 به گفته صندوق پول جهان ایران در تورم رتبه 5 جهان است و تا چند سال دیگر البته 1 خواهد شد.

 

 
                          دانستنی های پزشکی و تغذیه

  ماده اولیه کالباس از سویاست و مضر است و موجب کم حافظگی می شود.بنابر شواهد عینی ضایعدات گوشت های غیر قابل استفاده برای ساخت سوسیس و کالباس استفاده می شود.

  پیامبر اسلام (ص) فرموده اند گوشت گاو مرض است. روغن آن دارو و شیر آن شفا است.

  گوشت گاو به گفته بو علی سینا عامل 16 بیماری مهلک می باشد که اولین آن سرطان و دومین آن مالیخولیا (اسکیزوفرنی) و سومی آن بواسیر می باشد.

  در شیر پاستوریزه فقط 2درصد چربی حذف شده و به جای هزینه پاستوریزاسیون ماده نگهدارنده بنزوات سدیم زده میشود که خطر ناک و سرطان زاست.

  شیر استریلیزه که امکان نگهداری 6 ماه خارج از یخچال را دارد غلظت بنزوات سدیم بیشتر است.

  ماکارونی 20درصد گنوتن صنعتی استفاده می شود که سرطان زاست. و در بسیاری کارخانه ها نان خشک کپک زده به جای آرد در ماکارونی استفاده می شود و ماکارونی یبوست زاست.

  سس مایونز به دلیل ترکیب خاصی که دارد در کنفرانس های علمی به عنوان سم کبد معرفی میشود.

  در نان باگت برای متخلخل شدن از پودر های بکینگ یا جوش شیرین زیاد استفاده می شود که در گمرک ها با علامت مرگ وارد میشود.

  نان های مصرفی بدلیل فاقد سبوس بودن از مهمترین قسمت ریز مغذی که گروه ویتامین های (ب) می باشد محرومند ونان باگت بدترین نانهاست.

  ساندیس ها، نوشابه ها،بیسکویت ها، کیکها و...با قندهای مصنوعی چون ساخارین که 1000برابر شیرین تر از قند معمولی است ساخته میشودکه دشمن کبد و کلیه است.

  رنگ های افزودنی در نوشابه ها، ساندیس ها، کیک ها،آدامس ها همه سرطان زا هستند.

  ماده مخدر به نام cola (پپسی کولا، کوکا کولا و...) در اکثر نوشابه ها وجود دارد که کافئین و کارامل از این دست هستند.

  گوشت مرغ و ماهی که متاسفانه سفارش بسیاری از پزشکان است بلغم زاست و موجب سکته و تومور های مختلف می گردند.

  گوشت مرغ و ماهی های پرورشی با هورمونها هستند که عوارض متعدد به بار می آورند.

  قیمت روغن های مایع مثل آفتابگردان اگر واقعی باشد حدود 12 الی 15 هزار تومان خواهد بود ولی الان در بازار 900 الی 800 تومان است که از یک کیلو تخم آفتابگردان ارزان تر است.

  سرکه های صنعتی از اسید استیک محلول در آب بعلاوه اسانس ها و رنگ ها هستند که همگی بسیار مضر اند.

  بیشتر محتوای روغن ها ی مایع از پارافین خوراکی که محصول پالایشگاههای نفت است درست شده است که کلسترول خون را افزوده موجب چربی خون و ... می شود که کشنده است.

  جهت براق شدن خیار گلخانه ای از روغن مالی استفاده و خیار گلخانه ای بدلیل ندیدن نور خورشید سرطان زا و خطر ناک اند.

- موز به جای هوای گرم جنوب در گلخانه های شهر های مختلف،از جمله شهر های شمالی، آن هم توسط کاربیت ظرف چند روز به طور انبوه به عمل می آید و موجب تولید مرض و یبوست زاست.



پیشینه شهرستان قوچان

    

                                      شهرستان قوچان

موقعیت و وسعت :

شهرستان قوچان در  شمال شرق ایران و در استان خراسان رضوی  قرار دارد  و ازسمت مشرق به چناران واز طرف شمال شرق به شهر درگز  وازجنوب به  شهرهای نیشابور و اسفراین ازغرب به فاروج  در استان خراسان شمالی محدود می شود.

این شهرستان با وسعت تقریبی 3981 کیلومتر شامل دو بخش مرکزی ودولتخانه ( باجگیران) به مرکزیت شهر قوچان است و  75 کیلومتربا کشور ترکمنستان مرز مشترک دارد و تا عشق آباد پایتخت این کشور 135 کیلومتر فاصله دارد.

رودخانه اترک از کوه های هزار مسجد سرچشمه گرفته واز وسط این شهر می گذرد وبه دلیل وجود آبریز این رود وارتفاعات هزار مسجد این شهرستان دارای اقلیم مناسبی است که تابستان های خنکی را به وجود آورده است.

                     پیشینه تاریخی

بر اساس یافته های باستان شناسی این ناحیه 8000 هزار سال قبل ازمیلاد  در دوره پارت ها به نام آساک  آشاک یا آرسکا یاد شده که یکی از سا تراپ های 18 گانه پارت ها بوده است که ارشک یا اشک دوم آن را پایتخت خود قرار داد.

 طوریکه  ایزیدور خاراکسی می گوید :"قدیمی ترین پایتخت پارت ها استاکا یا  اوساکا بوده که در محل قوچان فعلی قرار داشته "بنابر این این شهر از صد دروازه  هم قدیمی تر است.

در دوره خوارزمشاهیان نیز قوچان یکی  از شهر های مهم خراسان بزرگ بوده است چنان که تذکره دولتشاهی  می نویسد :"اتسز خوارزم شاه در سال 551 در خم دره خبوشان درگذشت."

در کتاب " حبیب السیر "آمده است چنگیز خان سردارانی  همچون سویدای را در تعقیب سلطان محمد خوارزمشاه به طوس  و رادکان  وخبوشان  فرستاد وچون  این سرداران آبادنی آنجا را یافتند به قتل وغارت پرداختند. وهرچند خان های این شهر به مغولان باج وخراج  دادند ولی باز هم این شهر به وسیله آنان تخریب شده است.

از دیگر وقایع تاریخی قوچان می توان به قتل نادرشاه افشار اشاره کرد که چون نادر در گرجستان شکست خورده بود و به تنبیه نزدیکان خود از جمله کور کردن فرزندش رضاقلی میرزا پرداخت سرداران او به کمک سران کردهای قوچان ویاری برادرزاده اش علیقلی خان  درسال 1160 درفتح آباد قوچان شبانه وارد چادر او شده و او را به قتل رساندند.

واز وقایع دیگر می توان به  توپ بسته شدن قوچان  در سال 1833 میلادی توسط عباس میرزا نایب السلطنه  که قهرمان جنگ های ایران وروس بود وقتل کلنل محمد تقی خان پسیان و... را نام برد.

 

                              وجه تسمیه

 

  درباره علت نام گذاری این شهر به قوچان   نظرات گونا گونی ذکر شده است که مختصرا به شرح  آن می پردازم :

 الف) کوچان بوده  چون مردم آن جا که از کردهای غرب ایران بودند  اجبارا به این شهر کوچ داده شده اند سپس  با گذشت زمان آسان تر شده و به خوچان  وقوچان  تبدیل شده است.

 ب) در حمله مغول ها بضی از مردم فرار کردند وکسانی که مقاومت می کردند به ترکی گفتند " فراری ها برگردین " که همان  قوچ ن  باشد  سپس به یاد آن  واقعه این شهر را قوچان نامیدند .

 ج) کلمه قوچان از  کلمه خبوشان که نام قدیم این شهر بوده  وامروزه نیز در محل قدیمی شهر روستای به این نام وجود دارد گرفته شده یعنی خبوشان شده خوشان  سپس به خوچان  که برای آسان تلفظ شدن به  قوچان تبدیل  شده است.

 د) در گذشته چون این شهر سرسبز بوده ودامداری رونق زیادی داشته است و قوچ های بسیار چاق وچله ای  وجود داشته است  به قوچان یعنی شهر قوچ ها شهرت یافته است.

 البته دلایل دیگری نیز در نامگذاری شهر ها دخالت دارند ولی توضیح این نکته ضروری است که  با پیشرفت زبان آموزی انسان ها نیز برای راحت بیان کردن  کلمات آن ها  را معرب می کنند تا ساده تر تلفظ شوند.

                                           قوچان فعلی

 

 در شهر قدیم قوچان در بین  سال های 1215 تا 1274 ه . ش به علت قرار گرفتن در کنار گسل گرماب باغان زلزله های زیادی آمده که میانگین آن هر 20سال یک بار است  ولی آخرین بار  در زلزله های پیایی سالهای 1311 و1313 هجری شمسی  ویران  گردیده است . همچنین به وسیله سیل نیزاین شهر  چندین بار ویران شده است که آخرین بار آن 2 اردیبهشت ماه سال1355  بودکه قسمت های زیادی از شهر خراب شد.

 در زمان شجاع الدوله حاکم قوچان  درسال 1274 ه.ش این شهر به محل فعلی خود منتقل گردید وعبدالقایر خان مهندس روسی این شهر را مانند دوشنبه پایتخت ترکمنستان به مدل شطرنجی ساخته است.

                                                                                   ادامه دارد...........

خواندنی هایی از تاریخ وجغرافیا

خوب است بدانید که......

 

                     جغرافیا

 

هرثانیه زمین نیم کیلومتر حرکت دارد.

از مدار صفر درجه قطب تا مدار ۶۶دقیقه و۳۳ثانیه شش ماه روز  یا شب است وهرچه از نقطه قطبی به پایین تر بیایم مدت آن کمتر می شود.

درنیمکره شمالی درمدار راس السرطان اول تیرماه است وتابستان ولی درنیمکره جنوبی در مدار رای الجدی اول دی ماه وزمستان است.

برای اولین بار نظریه جدایی قاره ها را آقای وگنرمطرح کرده است.

 در آینده اقیانوس آرام کوچکتر شده واطلس به عنوان وسیع ترین اقیانوس خواهد بود.

بیشترین جزر ومد درخلیج فاندی کانادا به میزان ۱۸متر اتفاق افتاده است.ولی در ایران درکناره های هرمز تا ۳.۵ متر جزر ومد داشته است.

گردش خورشیدبه دور خودش دقیقا ۲۳ساعت و۵۶ دقیقه و۲۳ ثانیه طول می کشد.

درسال ۱۸۸۴ میلادی نمایندگان ۲۴ کشور در واشنگتن تشکیل جلسه داده ونصف النهار گرینویچ لندن را به عنوان نصف النهار مبدا قرار دادند.


 
اگر 3 قاره آسیا و امریكا و آفریقا را به هم وصل كنیم ایران در مركز جهان است.

وزن 1 قاشق چایخوری از سیاه چاله‌ها 2 میلیارد تن است؛ بله 2 میلیارد تن.

 

 

یك سیاهچاله در كهكشان راه شیری است كه هر ثانیه 1000 بار دور خود می‌چرخد.

 

خورشید كوچك‌ترین ستاره دنیا است.

 

وقتی به خورشید نگاه می‌كنید صحنه 8 دقیقه قبل از آن را مشاهده می‌كنید.

 
زمین در آغاز پیدایش خود 2000 بار بزرگ‌تر از حجم كنونی خود را داشته است.

 
مساحت سوراخ لایه اوزن 34 میلیون كیلومتر مربع یا به اندازه آمریكای شمالی است.

 

 

                                تاریخ

 

واقعه عاشورا در سال ۶۱ هجری قمری ودر روز۳۱ خرداد اتفاق افتاده است.

هارون الرشید در ۲۳ سالگی به حکومت رسید ومتولد ۲۴ اسفند در شهر ری است.

علت کشته شدن جعفر برمکی داشتن رابطه با عباسیه دختر هارون بود.

هارون به دلیل ایرانی بودن فرهنگ ایرانی رابا وزارت خاندان ایرانی زنده می کرد.

ابن مقفع نویسنده هزار ویک شب (کلیله و دمنه) ایرانی وزردشتی بود که مسلمان شد.

بنی عباس ادعای شیعه بودن می کردند!

 

               جهت یابی

 

در روزهای ۷خردادساعت ۱۳و۴۸ دقیقه و۲۵تیرساعت ۱۳ و۵۷ دقیقه به وقت ایران خلاف جهت سایه درست جهت قبله است. (یعنی باید روبروی خورشید بایستیم)

مورچه ها خاک لانه شان را به طرف شمال میریزند.

دامنه های شمالی  کوه ها برف بیشتری دارد.

فاصله شیارهای تنه بریده شده درختان درسمت جنوب بیشتر است

نیمساز عقربه ساعت شمار در نیمکره شمالی همیشه سایه اش به طرف جنوب است.

خورشید در اولین روز مهر وفروردین دقیقا از مشرق طلوع می کند.

                                            ادامه دارد.........................

                                 لطايف روزگار از ديدگاه بزرگان

 

بعدازسلامتی ،خنده رویی نعمت دوم

خداونداست.

 

شادبودن هنر است و شادکردن هنری

والاتر.

 

عشقت رانصیب کسی کن که لایق آن

باشدنه تشنه آن زیرا هرتشنه ای روزی             سیراب می شود.


                   الهی                     

درشگفتم از این انسان که کوه را

می شکافدتابه معدن جواهردست یابد

ولی خویش را نمی کاود تا به مخزن

حقایق  برسد.

 

ما منتظریم تا محرم گردد   

هنگام امتحان میسر گردد

ما می دانیم وتیغ وحلقوم شما

یک مو ز سر علی اگرکم گردد


 

نکاتی قابل تعمل از تاریخ  ایران

 

        تاریخ معلمی ارزشمند    

  

       تاریخ این معلم  ارزشمند درس های مهمی به ما داده است ولی ما کمتر از آن درس       گرفته ایم  شاید برای این باشد که  برخلاف آنان که می گویند تاریخ تکرار شدنی نیست همیشه  تاریخ تکرار می شود. حال نکاتی از تاریخ رادرچندجمله بیان می کنم شاید این بار از آن عبرت بگیریم:

    *۱۴۰۰ سال دین اسلام را می توان به ۷۰۰  اسلام عربی  و۷۰۰ سال اسلام ترکی تقسیم کرد شاید نیمه دیگر آن اسلام قرآنی باشد.

     *درساختن "تخت جمشید" نکات بسیار مهمی نهفته است ولی از نظر من دو نکته مهم تر قابل اشاره است:

      ۱)  اولین بنای است که به وسیله آزادگان ساخته شد نه توسط بردگان و اسیران

     ۲ ) زن و مرد مثل هم دستمزد می گرفتند وزنان ۲ماه قبل و۲ ماه بعد از زایمان به مرخصی می رفتند و جالب تر این که مردان نیز ۱ ماه قبل و بعد از زایمان زنانشان مرخصی با حقوق می گرفتند.

  * در جنگ بین تاریخ و فرهنگ همیشه فرهنگ پیروز شده است مانندفرهنگ ما ایرانیان که درمقابل مغولان - مسلمانان -ازبکان و.... نه تنها شکست نخوردیم بلکه آنان را نیز با فرهنگ غنی خود تحت تاثیر قرار دادیم

* اگر اول نوروز برابر با عاشورا باشد باید چکار کنیم؟

جواب : درزمان شاه تهماسب اول عاشورا بانوروز برابر شد پس از مشاوره با درباریان دستور داد فقط روز اول را عید گرفته وپس از آن مراسم عاشورا برپا گردد.که خود نشانه پیروزی فرهنگ غنی ماست.

ایران= فردوسی

                             ایران فردوسی

    

 

 اگر فردوسی نبود کشور ما نیز مانند مصر وسایر کشورهای آفریقایی عرب زبان می شد و ما نیز باید امروزه باید عربی صحبت می کردیم.

     حکیم ابوالقاسم فردوسی باسرودن شاهنامه حماسی خود زبان وفرهنگ غنی ایران را زنده ساخت و حال وظیفه تک تک ماست که از آن پاسداری کنیم. این کار از دوطریق امکان پذیر است:

     ۱) بکارگیری زبان پارسی در زندگی خود  ۲)  نکوداشت مقام فردوسی

     درپایان لازم است بدانیم که "تاریخ" ما ایرانیان از اعراب شکست خورد ولی "فرهنگ" غنی ما نه تنها اعراب جاهل بلکه مغولان خونخوار و وحشی  وسایر متجاوزان رادر خود جذب کرد.